مردمی قانع، گرم و مهربان و با دل هایی پاک و زلال که نشانی از آب و رنگ زندگی های امروزی در آن ها مشاهده نمی شد، مردمی که با تکنولوژی قلب های مهربان خودشان ارتباط برقرار می کردند و ارتباطات و احوالپرسی های به اصطلاح مدرن امروزی هنوز در قلب و وجود آن ها رخنه نکرده بود، از شما چه پنهان که در آن روستا اینترنت، این تکنولوژی نامهربان خط نمی داد.
قناعتی داشتند مثال زدنی آن جا که هنوز شادی داشتن برق در چشمان و بین حرفهایشان موج می زد و بسیار متولی و پیگیرکنندگان وصل برق روستایشان را دعای خیر می کردند، مردمی دوست داشتنی که 5 سال است از نعمت داشتن برق بهره مند شده اند!
از آن ها خواستیم از مشکلاتشان برای ما بگویند و به آن ها قول دادیم در حد توان مان پیگیر حل مشکلاتشان و رساندن صدای آن ها به مسوولان و متولیان امور باشیم، با آن بیان گرم و دلنشینشان ابتدا از بیان مشکلات امتناع و بیشتر از مشکلات حل شده خودشان می گفتند و دعا به جان کسانی که پیگیر حل مشکلاتشان بوده اند می کردند اما بعد از مدتی شروع به بیان مشکلات خود کردند و البته هیچ گونه توقع و درخواست زیادی نداشتند و همه درخواست ها و توقعاتشان در داشتن حداقل ها خلاصه می شد.
قنات های خشک شده شان، کوچه های تازه آسفالت شده! عدم وجود پزشک عمومی در روستا و… از مشکلات آن ها بود.
این که برخی اوقات برای تزریق یک آمپول مجبورند چند کیلومتر مسافت طی کنند گویای مظلومیت زیاد این مردم شریف بود و به قول خودشان، دسترسی به پزشک متخصص که برای آن ها در حد یک رویا بود! مردم روستا اذعان داشتند که حتی یک بهیار یا پرستار هم در روستا برای تزریق آمپول ندارند! و در مواقع حساس و بحرانی هم باید مسافت خیلی طولانی طی کنند.
این مردم نجیب از مسئولان درخواست کردند برای آن ها اشتغال زایی کرده و کارگاه های تولیدی راه اندازی کنند.

از آن ها سوال کردیم مواد غذایی و خوراکی را از کجا تهیه می کنید؟ که در پاسخ گفتند: باید چند کیلومتر طی کنیم تا به شهر برسیم برای خرید مواد خوراکی!

مادران و پدران روستا از این که اکثر فرزندانشان به خاطر نبود امکانات روستا را ترک کرده اند و عصای دست پیری آن ها نمی توانند باشند ناراحت و نگران بودند و آرزو داشتند شرایطی فراهم می شد تا ساکنان روستا برمی گشتند و همه در کنار هم زندگی می کردند.

چشممان خشک شد به دیدن یک مغازه در این روستا، وجود درمانگاه، داروخانه، تعمیرگاه ماشین، مغازه میوه فروشی و…پیشکش و و دریغ از حتی یک دستگاه خودپرداز بانک…

برای هر انسانی امنیت یکی از ارکان مهم زندگی است که اهالی روستای شورچه از نداشتن امنیت نیز می نالیدند و خواستار رسیدگی به این موضوع هم شدند.

و اما در پایان کلام باید گفت ظرفیت های اقتصادی، گردشگری، کشاورزی، دامپروری و منبع غنی از معادن سنگ روستای شورچه تنها نگاه مسئولان را می طلبد و در حالی که این روستا می تواند به یک منطقه گردشگری و تفریحی بسیار پرطرفدار و دنج تبدیل شود اما در حال حاضر فقط روستایی است با طبیعت بسیار زیبا اما بدون امکانات.